باریش تلی، ورزشکار پرتلاش و با ارادهای قوی، زندگی پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است. در کودکی، در یک حادثه، پای راست خود را از دست داد؛ اما این اتفاق نتوانست او را از رسیدن به رویاهایش باز دارد.
این گروه که این دفعه با Ada (جزیره) برگشتد ، این بار در حالی که از یک طرف میخواهند با شرایط جزیره خودشان را وفق بدهند ، از طرف دیگر هم با لذت بردن از دریا و آفتاب ، آماده ماجراهای جدید میشوند . در حالی در این جزیره که مدت معینی در آن اقامت دارند ، امتحان بقا در حیات را میگذرانند که با وقایع کمیکی که برسرشان می آید و با اضافه شدن کاراکترهای مرموز و حتی ترسناک ، ماجرا به جاهای باریک کشیده میشود و...
ناظم (فیاض دومان) از طریق یک سایت دوست یابی با دختری به اسم نهیر (بیران داملا ییلماز) آشنا میشه. وقتی نهیر عکس خودشو میفرسته و ناظم میبینه دختر خیلی خوشگلیه و از اون جوون تره، بخاطر رد زخمی که رو صورتش بود از فرستادن عکس خودش امتناع میکنه ولی بخاطر اصرار های نهیر و ترس از دست دادنش، عکس طارق که یه جوون خوشتیپ و چشم چرون بود و از دنیای رنگارنگ استانبول به سدسازی (محل کار ناظم) تبعید شده بود رو براش فرستاد. نهیر هم از طارق خوشش میاد و یهویی پامیشه و به سد سازی میاد و کارها از کنترل خارج میشه…