اقتباسی از نمایشنامه مشهور «عروسی خون» فدریکو گارسیا لورکا که روایتگر داستان دو مردی است که همزمان عاشق یک زن می شوند و این زن در دوراهی سختی قرار میگیرد...
سه زن، سه دوره، یک سرنوشت؛ در سال 1923، ویولتا عاشق مرد جوانی می شود که می خواهد به فرانسه بگریزد. در سال 1941، اینس در بیابانی در انتظار معشوق گمشده خود، پاکو، زندگی می کند. در سال 1975، لوئیزا متوجه میشود که میترسید تمام زندگیاش را دوست داشته باشد...
در حالی که منتظر بهبودی همسرش در بیمارستان است، مادری با دخترش ماریا در خانه روستایی والدینش در اندلس می ماند. جایی که در گذشته به دلیل عدم تحمل بدرفتاری های پدر و مادرش آنجا را ترک کرده بود...