کن پس از خیانت شین و ربوده شدن عشقش، به شدت مجروح میشود. او برای دفاع از بیگناهان و بازپسگیری عنوان خود به عنوان مبارز افسانهای، در ویرانههای آخرالزمانی سفر میکند.
منفرد، سید و دیگو در می یابند که عصر یخبندان رو به اتمام است، و با دیگران برای رفتن به زمینهای بلندتر، همراه می شوند. در طول این سفر آنها می فهمند که منفرد تنها ماموت پشمالو باقیمانده در دنیا نیست.
سید که سرپرستی سه تخم دایناسور را بر عهده گرفته، تصادفا از دنیای گمشده زیرزمینی دایناسور ها سر در می آورد و گرفتار مادر واقعی تخمها میشود. از این رو دوستانش تصمیم میگرند او را نجات دهند.
مینییِن استوآرت، بهمراه کِوین و باب، توسط اسکارلت جنگجو که یک تبهکار حرفهای است آموزش میبینند تا پهلو به پهلوی سازنده اسکارلت، (هازبند هرب)، نقشه ای برای تصاحب کل جهان طراحی کنند...
حیوانات قصد دارند به باغ وحش نیو یورک بازگردند، اما با سقوط هواپیما در طبیعت وحشی آفریقا، آنها با حیواناتی از نوع خودشان آشنا میشوند، و الکس والدینش را ملاقات میکند.
بئو ولف جتگجو باید هیولایی بنام گرندل، که مردم شهر را قتل عام کرده، را شکست دهد و پس از آن نوبت به مادر گرندل میرسد که برای گرفتن انتقام پسرش باز می گردد...
یک شهاب سنگ حاوی مواد آلوده و روغنی از فضا به طور غیر منتظره ای با دختری به نام سوزان برخورد می کند و یکباره قد وی به طور اسرار آمیزی به ۱۵ متر می رسد و…
زمانی که تفسیر غلطی از بازی های کلاسیک ارائه می شود، شخصیت های محبوب بازی های کامپیوتری مانند Pac-Man و Donkey Kong آن را به عنوان اعلام جنگ می پندارند و همانند موجودات بیگانه به زمین حمله میکنند …..
گرو که به همراه سه دخترش (که در سری اول به فرزندی گرفت) ، زندگی جدیدی را با لوسی (که در سری دوم با او آشنا شد) آغاز کرده، قصد دارد تا تمام شرارت های پیشین خود را کنار بگذارد و به زندگی اش بطور عادی ادامه دهد. همه چیز به خوبی پش می رود تا اینکه سر و کله برادر دوقلواش درو که بسیار دلرباتر، خوش قیافه تر و موفق تر از گرو است پیدا میشود و این دو برادر با هم همراه میشوند تا آخرین شرارتشان را انجام بدهند...
اوايل قرن بيستم. «ميلو تاچ» زبان شناسي است که تصميم گرفته جست و جوهاي پدربزرگش را براي پيدا کردن امپراتوري از دست رفته و غرق شده ي آتلانتيس ادامه دهد. ميليونري به نام «پرستن ويتمور»، «ميلو» را استخدام مي کند و او نيز به گروهي ماجراجو مي پيوندد که سرپرست شان، «رورک» (گارنر)، فرمانده يک زيردريايي است...