وقتی تورا سان برای دیدن خانواده اش برمی گردد، با تعجب متوجه می شود که یک استاد متکبر اتاقش را اشغال کرده است. پروفسور و تورا سان برای محبت چیو رقیب یکدیگر می شوند...
همسایه خانواده تورا سان، آکمی، که با مشاور ازدواج تورا سان (1984) ازدواج کرده بود، از شوهرش که فقط به کار علاقه دارد فرار می کند. تورا سان او را تا شیکینجیما تعقیب می کند و سعی می کند او را به خانه خود بازگرداند...
توراجیرو در طول سفرهایش پس از تماشای یک گزارش تلویزیونی در مورد زادگاهش و ملاقات با زن جوانی که او را به یاد خواهرش ساکورا میاندازد دلتنگ میشود. در همین حین، یک مستاجر جدید به رستوران توریا نقل مکان می کند...
داستان فیلم در خصوص دختر بچهی یتیمی است که به گروه سیرک می پیوندد. اعضای این گروه، او را مورد اذیت و آزار قرار می دهند. طولی نمی کشد که یک تردستی مرموز به گروه سیرک می پیوندد و دختر بچه وی را به عنوان تنها امید خود برای نجات می پندارد.
تورا سان در طول سفر خود با پیرمردی در کیوتو مست می شود. اگرچه تورا سان هرگز اهمیت او را به طور کامل درک نمی کند، پیرمرد یک سرام ساز گنجینه ملی زنده است. تورا سان در خانه اش تأثیر خوبی بر خدمتکار پیرمرد می گذارد که ظاهراً عاشق تورا سان می شود...
تورا سان با عمویش درگیر می شود و دوباره راهی جاده می شود. او در کیوشو با زن جوانی به نام کیکو و جانورشناس خجالتی سابورو آشنا میشود و سعی میکند تا زمانی که همه به توکیو باز میگردند، بین آنها خواستگاری کند...
تورا سان دوست داشتنی در قسمت 24 با خانواده و دوستان قابل ستایش خود برای یک ماجراجویی کاملاً جدید با یک دوست بانوی مهربان جدید و اتفاقات جدید هیجان انگیز بازمی گردد...
در ناکازاکی، تورا سان و یکی از آشنایانش به پیرزنی که زمین خورده و خودش را مجروح کرده کمک می کنند. او آنها را به خانهاش دعوت میکند، جایی که هر سه شبی را در خوردن و آشامیدن شریک می شوند . سلامتی پیرزن رو به وخامت گذاشته و می میرد. در مراسم تشییع جنازه او، تورا سان عاشق دختر پیرزن می شود، اما به عنوان میانجی برای او و یک دانشجوی جوان حقوق عمل می کند...
تورا سان به خانه خانواده اش در شیباماتا، توکیو باز می گردد تا یک دستفروش بزرگ آمریکایی را پیدا کند که در اتاقش زندگی می کند که منجر به درگیری های مختلف می شود...
تورا سان چندین روز را در خانه مردی سخت کوش و حقوق بگیر می گذراند که ناگهان ناپدید می شود. وقتی زن مرد از تورا سان می خواهد که او را پیدا کند، او عاشقش می شود و پنهانی امیدوار است که شوهر پیدا نشود...
وقتی شیفتگی تورا سان به معلم مدرسه برادرزاده اش باعث آشفتگی خانواده می شود، او دوباره سفرهایش را ترک می کند. وقتی برمی گردد عاشق مادر معلم می شود که به بیماری لاعلاج مبتلاست...