پس از آنکه رئیس سابق یک ایستگاه سیا متوجه میشود مرگ همسرش تصادفی نبوده، به دنیای جاسوسی باز میگردد و با دشمنی از گذشته متحد میشود تا پرده از توطئهای بردارد که تمام باورهای او را زیر سوال میبرد.
دیان مسیه به همراه دخترش سارا و دو خواهرش کارمن و ژولی در مزرعهای در ایالتهای شرقی، نزدیک مرز آمریکا زندگی میکند. پس از یک حادثه غمانگیز، دیان دائماً احساس تهدید میکند و حتی معتقد است که خانهاش تسخیر شده است. آنژل که نگران رفتار دخترش است، از فلوریدا بازمیگردد تا به دیان آرامش دهد و سعی کند دوباره خانواده را گرد هم آورد.
میسون، دزد حرفهای، در تلاشی برای انجام بزرگترین سرقت خود با برادرش، به یک بانک دستبرد میزند. اما همه چیز طبق برنامه پیش نمیرود و آنها خود را در محاصره پلیس میبینند. تنشها بالا میگیرد و میسون با مذاکرهکننده ارشد که همسر سابق او است، وارد معامله میشود.
یک جاسوس نخبه بنگلادشی با یک مأمور سیا همکاری میکند تا یک سازمان جنایتکار بینالمللی را که توسط یک تاجر بیرحم اداره میشود، سرنگون کند.
کلیف، فروشنده دورهگرد، تحت فشار تامین نیازهای خانواده و رویای دستنیافتنی موفقیت، پس از ملاقات با ریکی، همکار سابقش، درگیر ماجرایی خطرناک میشود.
دو سرباز جوان، تحت تاثیر رشادتهای بیلی بیشاپ، خلبان جنگ جهانی اول کانادا، در آگوست ۱۹۱۸ از خط مقدم جبهه عبور میکنند. با وجود عدم پیشروی نیروهای متفقین، پلتون آنها باید در کنار فرانسیس "پگی" پگاهماگابو، تک تیرانداز نامدار آنیشینابه، به طور جانانهای مقاومت کنند.
دو مهاجر غیرقانونی که در بیابان به دنبال کار هستند، شغلی ساده را پیدا میکنند: حفر یک گودال. اما طولی نمیکشد که متوجه میشوند کارفرمایانشان روانی هستند و برای زنده ماندن باید تلاش کنند.
موریس که به اجبار برای ترک اعتیاد و سر و سامان دادن به زندگیاش به مرکز "رویای شیرین" فرستاده شده، برای بازگشت به زندگی عادی، مربیگری تیمی آشفته از همخانههایش در سافتبال را قبول میکند.
پنج نوجوان مکزیکی-آمریکایی عاشق گلف، در سال ۱۹۵۵ به دلیل عدم دسترسی به زمین گلف، با خلاقیت و پشتکار، زمین گلف مخصوص خود را در دل بیابان جنوب تگزاس ساختند.
در بحبوحه آخرالزمان، پدری به همراه دو پسر دوقلوی نوجوانش برای بقا در یک مزرعه دورافتاده تلاش میکنند.