دو شهروند نیویورکی در حالی که تلاش می کنند رویای مربوط به بازیگری و خوانندگی خود را در لس آنجلس محقق سازند، به طور سرنوشت سازی با یکدیگر برخورد می کنند...
یک فرقه، دانشمندی را که تنها امید بشریت برای متوقف کردن یک شهابسنگ مرگبار است، میرباید. به دنبال این حادثه، دو مأمور برای نجات او و در نتیجه نجات زمین اعزام میشوند.
ماجرا در مورد خانواده ای است که در نیویورک رستورانی دارند و در آنجا مشغول به کارند ولی تفاوت آنها با دیگران این است که میتوانند کارهای جادویی عجیبی انجام دهند که خیلی در کارها به آنها کمک میکند ولی با این حال پدر خانواده که به آنها این فنون جادویی را آموزش می دهد از آنها میخواهد تا تمامی کارهای خود را با جادو انجام ندهند و کسی متوجه جادوگر بودن آنها نشود...