ریچل، مربی زندگی که به آگورافوبیا مبتلا است، با از دست دادن مشتری خود، مجبور به پذیرش مراجعهکننده حضوری میشود. او که با مشکلات روحی خود دست و پنجه نرم میکند، با کمک اطرافیانش برای غلبه بر بیماری خود تلاش میکند.
سه دوست با نزدیک شدن به سی سالگی، برای حفظ سبک زندگی لذتگرایانه خود تقلا میکنند. با ورود به داستان آنها، در معرض نظریههای بیمعنی، فلسفههای پوچ و حس شوخطبیعی کجومعوجشان قرار میگیریم.