"مایک" پانزده ساله در یک استخر عمومی مشغول بکار شده و به دختر جوانی به نام "سوزان" علاقه مند می شود. با وجود اینکه "سوزان" نامزد دارد، "مایک" همه تلاشش را می کند تا رابطه آنها را به هم بزند...
"جولین مارخام" نجیب زاده، برادر آسیب دیده اش "سر ادوارد" را در بالای برج خانه خود زندانی می کند. گهگهاه او فرار کرده و در شهر مشکلاتی به وجود می آورد...