ساشا پس از مجروح شدن و روانه شدن به زندان بر اثر اقدامات دوست سابقش که قاچاق مواد مخدر بود، در آغوش مردی به نام "مالیک" می افتد. با این حال، مالیک شروع به کنترل زندگی او می کند و او را از عزیزانش دور می کند...
تراویس که از رئیس بدخلق خود به تنگ آمده بود، تصمیم گرفت در مقابل او بایستد. او که تا آن زمان همواره بخشنده بود، این بار تصمیم گرفت که گیرنده باشد و برای رسیدن به هدف خود، از هیچ کاری حتی دزدی از یک زن دریغ نکرد.