با نزدیک شدن به کریسمس، جسیکا مورگان از آخرین فرصت خود برای تجربه کریسمسی آرام و بی دغدعه استفاده می کند و به شهر کوچک گلنبروک می رود، جایی که با یک آتش نشان خوش تیپ ملاقات می کند...
میراندا چستر آماده است تا بهترین کریسمس زندگی خود را تجربه کند. او به شهر کارلتون هیث بازگشته، جایی که سال گذشته عشق خود را یافته و خانوادهای را که هرگز از وجود آنها خبر نداشت، پیدا کرده است...
هنگامی که "میراندا چستر" دو سال پیش برای یافتن اطلاعاتی درباره پدر بیولوژیکی خود اقدام کرد، هرگز تصور نمی کرد که تحقیقات وی او را به خانواده ای برساند که همیشه آرزوی آن را داشت ...