جان خانوادهاش را به یک شهر روستایی نقل مکان میکند، با همسایه مرموزش تامی که رازهای تاریکی را پنهان میکند، دوست میشود. علاقه جان به تامی با مشکوک شدن همسرش فیونا بیشتر میشود و این امر منجر به افشای خطرناک حقایق پنهان و خشم سرکوبشدهاش میشود.
داستان جانت، یک کارگر سوپرمارکت که به هیچ چیز، از جمله زندگیاش اهمیتی نمیدهد. این فیلم همچنین به داستان سیموس، یک مجری خود محور و سیاسی نیز میپردازد. آنها به طور جدانشدنی به یکدیگر جذب میشوند.
کانر و جوک در حالی که آنها در دوران نوجوانی هستند، نقشه ها و ماجراجویی هایی را برای کمک به منحرف کردن حواس از زندگی سخت خانگی و ناتوانی آنها در دوری از مشکلات در مدرسه طراحی می کنند.