دختری به نام آیدا متوجه میشود پدرش با زن غریبهای رابطه دارد. یه اسم، یه قیافه، یه کلمه، یه زن که یه دفعه به شدت پرتاب می شه به درون ذهن آیدا که هفده سال دارد، بارها و بارها آیدا آن را از فکرش خارج می کند؛ اما دوباره زشت تر و بدتر برمی گردد سر جایش و مثل خوره به جان آیدا می افتد، زن غریبه ای که به ناخن هایش لاک قرمز می زند و موهایش را طلایی می کند و آیدا را راحت نمی گذارد…
مهتاب و محمود كه سال ها از ازدواجشان مي گذرد، هنوز صاحب فرزند نشده اند. آنها سفري را به قصد زيارت به سوي مشهد آغاز مي كنند. محمود هنگام رانندگي راه اصلي را گم مي كند و براي پرهيز از برخورد با يك آهو از مسير منحرف مي شود و اتومبيلش خراب مي شود. او در جست و جوي تعميركار به روستایی عجیب در وسط بیابان برخورد میکند و...
ترانه دانش آموز پانزده ساله ای است که مادرش فوت کرده و پدرش در زندان است و با مادربزرگش زندگی می کند. روزی امیر به ترانه اظهار عشق می کند و تصمیم به ازدواج با او می گیرد و چون هر دو محصل هستند قرار بر صیغه ی محرمیت می شود تا بعد ازدواج دائم صورت گیرد. بعد از مدتی ترانه متوجه می شود که امیر با چند دختر ارتباط غیر اخلاقی دارد و با این وضع تصمیم به جدایی می گیرد. ترانه و امیر از هم جدا می شوند و امیر به آلمان می رود، اما پس از مدتی ترانه می فهمد که باردار است…
در اتاق انتظار یک بیمارستان زنی متوجه می شود دخترش، "سولماز غلامی"، فرزندی به دنیا آورده است. سونوگرافی جنسیت کودک را پسر تعیین کرده اما او یک دختر است. اما لذت مادر به وحشت تبدیل می شود و...