انسی و ذبیح در حاشیهٔ شهر و در خانهای اجارهای زندگی میکنند. انسی از زنی سالخورده پرستاری میکند و ذبیح در شمال شهر کارگر ساختمانی است. آنها آرزو دارند بچهدار شوند. انارهای نارس” راوی یک قصه اجتماعی است و مشکلات و معضلاتی را که طبقه کارگر با آن دست و پنجه نرم میکنند را به تصویر میکشد…
سیدرضا طلبهای است که به تازگی با خانواده اش به تهران آمده، تا در کلاسهای استاد اخلاقی که وصف او را بسیار شنیده است شرکت کند. اما متوجه بیماری اسکلروز چندگانه همسرش زهرا میشود و به ناچار برای تهیه هزینه درمان او تغییراتی در شیوه زندگی اش میدهد…
رضا مثقالی (پرویز پرستویی) معروف به رضا مارمولک دزد سابقه داری است که بارها دستگیر و زندانی شده، اما در آخرین دستگیری، اتهام او سرقت مسلحانهاست. رضا در حادثهای مجروح شده و به بیمارستان خارج از زندان منتقل میشود. در آنجا لباس یک روحانی بیمار را میرباید و در لباس روحانیت موفق به فرار از زندان میشود. او با مصونیتی که در لباس تازه پیدا کرده به یک شهرک مرزی میرود تا از طریق و با گذرنامه جعلی از کشور خارج شود اما به دلایلی با یک روحانی دیگر اشتباه گرفته میشود و امامت جماعت محلی را برعهده اش میگذارند...
مهتاب و محمود كه سال ها از ازدواجشان مي گذرد، هنوز صاحب فرزند نشده اند. آنها سفري را به قصد زيارت به سوي مشهد آغاز مي كنند. محمود هنگام رانندگي راه اصلي را گم مي كند و براي پرهيز از برخورد با يك آهو از مسير منحرف مي شود و اتومبيلش خراب مي شود. او در جست و جوي تعميركار به روستایی عجیب در وسط بیابان برخورد میکند و...
دکتر سپیدبخت شبی موقع رانندگی فرشته ای را زیر می گیرد و دستش با لمس انگشتان فرشته زخمی عمیق برمی دارد. فردا وقتی دکتر به بیمارستان می رود، مسؤول بخش به او می گوید پسربچه ای حافظ قرآن را که بیهوش شده، اشتباهاً به بخش درمانی دکتر (زنان و زایمان) منتقل کرده اند. دکتر در بیمارستان با یکی از همکاران قدیمی اش که سابقاً میان آنها رابطه و علاقه ای بوده برخورد می کند و…