جگی، مهندسی بیکار، به توصیه دوستش یک کسبوکار کوچک راهاندازی میکند. اما وقتی عاشق دختر یک میلیونر میشود و به او میگوید که صاحب زنجیرهای از رستورانهاست، درگیر دردسر میشود.
نیشا یک دختر پاکستانی هست که با خانوده اش در نروژ زندگی میکند، وقتی پدر نیشا از عشق او به یک پسر با خبر میشود، بسیار عصبانی شده و به طرز بدی با او برخورد میکند و حتی خانواده او تصمیم به کشتنش میگیرند اما قرار میشود که به پاکستان ببرندش تا در کشوری که هیچوقت آنجا نبوده در کنار فامیل هایش زندگی کند...