داستان دربارهٔ مرد جوان سیاهپوستی است که به دلیل بزرگ شدن در محلهای سفیدپوست، احساس میکند از جامعهٔ سیاهپوستان دور افتاده است. او برای یافتن هویت خود، به محلههای فقیرنشین میرود و با پسرعموی گانگسترش وقت میگذراند. اما در آنجا با واقعیتهای تلخ و خشونتآمیز زندگی در این محلهها روبرو میشود.
دیوید دوست دختر و عقلش را از دست داده است. «کپز کراسینگ» تنها پناهگاه اوست. زمانی که شش کوهنورد اشتباه میکنند و «کپز کراسینگ» را برای گذراندن آخر هفته انتخاب میکنند، دیوید از هیچ کاری دست بر نمیدارد تا مطمئن شود آنها هرگز بازنمیگردند.