
Helga Anders
- نام اصلی : Helga Anders
- پیشه :
-
-
1976 | زمان 111 دقیقه | درام6.77- / 100
هانس اشنیر زندگی خود را به عنوان یک دلقک به دست آورده است، اگرچه او در واقع یک نوع بسیار پنهان منتقد اجتماعی است آن هم پس از تحمل دوران کودکی سخت در طول جنگ جهانی دوم...
-
7.2-- / 100
لزلی، یک بالرین با استعداد برای مدت زمانی طولانی رابطهای تقریباً نزدیک به رابطهی خویشاوندانه با عشق مادرش داشته است. او در میان عشق و نفرت به دویدن میافتد و رابطهاش با موریس، شخص تیرانداز به زودی بر رابطهای که در واقع فقط فرمالیته است بین موریس و فرانسین سنگین میشود. یک روز، ناجی لزلی به شکل هنرمند عصبانی و تقریباً همسن سراغ او میآید. وقتی هر دو جوان عاشق یکدیگر میشوند، موریس حسادت میکند و لزلی باید تصمیم بگیرد با کدام یک از آنها باشد ...
-
1967 | زمان 102 دقیقه | درام6.8-- / 100
آندره آ (هلگا آندرس) که به تازگی از یک بازداشتگاه جوانان آزاد شده است، مورد تشویق پسر رئیسش قرار می گیرد و در نهایت به یک مثلث عشقی می رسد که هنجارهای اخلاقی و اجتماعی آن زمان را به طرق مختلف به چالش می کشد...
-
-
-
7.58.2
نیلز هولگرسان (به انگلیسی: Nils Holgersson) پسری ۱۴ ساله و روستایی از خانوادهای کشاورز است. او دربرابر همنوعان خود تنبل و بیاعتنا بود. در اوقات فراغتش از اذیتکردن حیوانات مزرعهشان لذت میبرد. یک روز وقتی که خانوادهاش به کلیسا رفته بودند و او را در خانهٔ تنها گذاشته بودند تا قسمتهایی از انجیل را حفظ کند به وسیلهٔ تور یک تومته (به انگلیسی: Tomte) را گرفت. تومته به نیلز پیشنهاد داد تا در قبال آزادیاش یک سکه بزرگ طلا به او بدهد ولی نیلز این پیشنهاد را قبول نکرد و تومته او را تبدیل به یک تومته کرد که باعث شد نیلز کوچک شود و بتواند با حیوانات صحبت کند. حیواناتی که از دست نیلز عصبانی بودند و از اینکه او به اندازهٔ آنها شدهاست خوشحال بودند و آمادهٔ انتقامگرفتن از او بودند. هنگامی که این اتفاقها افتاده بود، دستهای از غازهای وحشی برای کوچکردن در حال پرواز بر روی مزرعه خانوادهٔ نیلز بودند در همین حال یکی از غازهای مزرعه به نام مورتن تلاش میکرد تا به غازهای وحشی ملحق شود. نیلز تصمیم گرفت با دوست جدیدش که همستری به نام کاروت بود با پریدن بر پشت مورتن از مزرعه فرار کند و به غازهای وحشی که برای فصل تابستان در حال پرواز به لپلند بودند ملحق شود. غازهای وحشی که از ملحق شدن یک پسر و یک غاز اهلی به خودشان خوشحال نبودند سرانجام آنها را قبول کردند. نیلز در این سفر با ماجراهای زیادی و شخصیتهای مختلفی روبهرو شد و یاد گرفت که به دیگران کمک کند و خودخواه نباشد. او در طول سفرش فهمید که اگر ثابت کند که بهتر شدهاست ممکن است تومته او را به اندازه و حالت واقعیاش برگرداند…
-