لیا، یک نوجوان آشفته، تا جایی که میتواند با افسردگی و قلدری کنار میآید. او که دائماً با مادر مجرد و در حال تقلا خود در حال جدال است، به سمت گروهی بد از به اصطلاح دوستان کشیده میشود. هنگامی که او شاهد یک قتل است، خود را در گوشهای گیر میبیند و به شدت برای زندگی خود که بارها سعی در گرفتن آن داشته است، میجنگند...