بانک نیکوس را تهدید می کند که مغازه خیاطی او را تصرف خواهد کرد. از آن طرف پدرش بیمار می شود. نیکوس با یک مغازه خیاطی روی چرخ، خود را دوباره اختراع می کند و در عین حال سبک و اعتماد به نفس را برای زنان آتن به ارمغان می آورد...
یک اقتباس تئاتر پست مدرن از یک تراژدی کلاسیک یونانی در یک تئاتر مرکزی آتن اتفاق میافتد. مثل هر شب تماشاگران روی صندلی می نشینند و نمایش شروع می شود. ناگهان چراغ های صحنه خاموش می شود.
"دنی" شانزده ساله و "ادیسیوس" هجده ساله که در زادگاه خود احساس غربت می کنند، پس از مرگ مادر آلبانیایی تبار خود، کشور را به دنبال پدر یونانی خود جستجو می کنند...