فیلم دو دوست بن و مت را دنبال می کند. بن اخیراً به دیابت مبتلا شده است و دوستش مت واقعاً در کنار او نبوده است. هنگام تعطیلات در خانه ای در دریاچه ورمونت، مت با فریادها و ناله های شدیدی که از اتاق خواب بن می آید از خواب بیدار می شود...
بابی شانزده ساله، به خاطر مرگ زودهنگام مادرش از نظر عاطفی آسیب دیده است. او به طور اتفاقی باعث مرگ یک راهبه میشود و زنجیرهای از اتفاقات ماورایی را به راه میاندازد که او را به جهنم میکشاند.