Deniz Altan

آزرا که به عنوان یک معلم خصوصی ظاهر می شود، مخفیانه دانش آموزان را برای دستیابی به اهداف زندگی و عشق آموزش می دهد...

امره یک معلم جغرافیای شکست خورده است که اکنون به عنوان نگهبان کار می کند. از آنجایی که در کار جدیدش نیز ناموفق بود، در نهایت به نگهبانی از یک هتل خالی قدیمی پلازا می‌پردازد، اما معلوم می‌شود که مکان آن‌طور که انتظار می‌رفت متروکه نیست...

چهار خواهر که زندگی‌های جداگانه‌ای داشتند، پس از مرگ پدرشان در مهمان‌خانه‌ای که به ارث برده‌اند، دور هم جمع می‌شوند. بودن دوباره در یک مکان پس از سال‌ها، اولین قدم برای درک و بخشش یکدیگر است.

شیمال یه دختر زیبای اهل آرتوین و جیوان پسری خوشتیپ اهل گازیانتپه که جزو ولیعهدهای یه خونواده ی ثروتمند است، هستند. هر دوشون بعد از نامردی هایی که بهشون میشه و از رابطه هاشون دلسرد میشن، برحسب اتفاق با هم برخورد میکنن و اتفاقاتی که میافته شیمال رو مجبور میکنه تا یه سری دروغ هایی در مورد رابطه داشتنشون بگه و این دروغ ها بصورت زنجیره ای ادامه پیدا میکنه و رابطشون رو به بُعدی جدید میکشونه….