تونی، یک مرد بدخلق حدود پنجاه ساله، مجرد و بدون فرزند، از کودکان به هر قیمتی فراری است. زندگی او زمانی به طور غیرمنتظرهای تغییر میکند که خواهرش میمیرد و یک شبه او قیم موقت پنج فرزند خوانده خواهرش میشود.
هنگامی که گروهی از راهبان به دلیل درآمد کم از صومعه به هتل منتقل می شوند یک راهب تازه وارد آن ها را متقاعد می کند که تنها شانسان این است فوتبال یاد بگیرند و...