لیا برای گسترش خدمات خیریهٔ تحویل غذا تلاش میکند، ولی تنهایی به نتیجه نمیرسد. با ورود الی، او میفهمد که کسبوکار و عشق، هر دو با کمی تلاش و اعتماد، شکوفا میشوند...
لوسی سال هاست که به طرز دردناکی از همسالان خود منزوی شده است. او اجازه نمی دهد کسی به خانه اش نزدیک شود تا راز خانواده اش که کوه عظیمی از وسایل احتکار شده که در خانه خود نگه می دارند را پنهان کند...