دختری نوجوان که در تابستان سال ۱۹۹۸ و در یک مرکز سوارکاری روستایی، از طریق علاقهاش به اسبها، در حال کشف میل ج.ن.س.ی و شخصیت جدید خود است و از فضای خفهکننده خانوادهاش میگریزد.
استفان پس از مرگ همسرش، به همراه دختر 8 ساله اش ویکی که دیگر صحبت نمی کند به کوهستان می رود. یک روز، ویکی در حالی که در جنگل قدم می زند، متوجه توله سگی می شود که تصمیم می گیرد مخفی نگه دارد. نام او را "راز" می گذارد...