زندگی ازمیر و اژه که در فرانسه در کنار هم زندگی میکنند، با یک تماس تلفنی غیرمنتظره زیر و رو میشود. کسی که پشت خط است، ادعا میکند مادر ازمیر است؛ مادری که به تازگی درگذشته است.
قتلی ناخواسته توسط فرح که مجبور به فرار از کشورش شده و به طور غیرقانونی برای زنده ماندن با پسرش مبارزه می کند و طاهر لکسیز که در همان شب با او آشنا شده است، زندگی آنها را برای همیشه تغییر می دهد...
فیروزه یک سیندرلای معاصر است. او یک زن جوان باهوش و مصمم است که هم درس می خواند و هم کار می کند. او پس از یک کودکی سخت، زندگی آرامی را با برادرانش و محسن بابا که آنها را به فرزندی پذیرفتند، سپری می کند. تا اینکه با کاگان آشنا شد. یک داستان عاشقانه ساده لوحانه. او شروع به دور شدن از دنیای سرپناه خود که توسط مردان خانواده اش که او را دوست داشتند و به او اهمیت می دادند، احاطه شده بود، به سمت جهان تاریک کاگان می رود.