یک زن جوان کلمبیایی به عنوان خدمتکار در یک عمارت تابستانی مجلل کار میکند. خانوادهای ثروتمند تعطیلات خود را در این عمارت باشکوه میگذرانند. زن جوان ساکت و محتاط است، همانطور که به او گفته شده است؛ اما کمکم متوجه میشود که شاید او هم بتواند از تابستان لذت ببرد.
ویولتا در اوایل بیست سالگی است و محکوم است تابستان را در مادرید بگذراند و در یک موسسه انتشاراتی کارآموزی کند. در طول آن هفته ها، او دوستان جدیدی پیدا می کند...