چهار سال بعد، چیک به سختی با زندگی خود به عنوان مامور کنار میآید، زمانی که مجبور میشود یک بار دیگر هر چیزی را که دوست دارد به خطر بیندازد تا به دنبال یک جنایتکار به نام یوسی که دختر گریس را میدزدد تا از چیک برای انجام خواستههایش باجگیری کند ، برود . چیک و گریس باید دوباره متحد شوند و یک تیم جدید بسازند تا یوسی را نابود کنند و دختر گریس را نجات دهند...
ناتالی پس از اینکه شوهرش او را به خاطر خانواده ای که در بیرون دارد ترک می کند، به جمع آوری تکه های زندگی خود متوسل می شود. او عاشق دارل می شود، اما ...