ادی آرزو می کند که یک سال کریسمس وجود نداشته نباشد و این آرزویش به حقیقت می پیوندد.او در دنیایی سیاه و سفید از خواب بیدار شد و برای بازگرداندن کریسمس باید با مکانیک شهر همکاری کند ...
اشلی همیشه "ملکه کریسمس" در شهر بوده است. یعنی تا زمانی که او با همتای خود، بن، یک پسر خوش تیپ جدید در شهر آشنا می شود که کریسمس را به همان اندازه او دوست دارد...
هر سال، خانواده در خانه ابولا در مکزیک گرد هم می آیند. وقتی گبی به طور تصادفی الکس را به چت گروهی خانوادگی اضافه می کند، خانواده خوش نیت او تصمیم می گیرند مخفیانه او را دعوت کنند تا برای کریسمس به آنها بپیوندد...