راجش، داماد و کارمند ویجی کاپور، تاجر ثروتمند، به او و خانوادهاش خیانت میکند. این خیانت، رقابتی را بین دو گروه پدر و پسر بر سر بازپسگیری اموال و موقعیت از دست رفتهشان رقم میزند.
زمانی که یک افسر پلیس تبعیدی، یک راهزن جسور و فرزند یک فرمانده پلیس، به ناحق توسط یک قاچاقچی زیرک به جرمی متهم میشوند، برای آنکه به او درس عبرتی دهند و بیگناهی خود را اثبات کنند، تصمیم میگیرند که با هم متحد شوند.