پس از از دست دادن مادران خود در کودکی، دیاموند و پسرعموهای نزدیکش، تیا و تارا، که به "خواهران" معروف هستند، برای نجات مادربزرگشان از سرطان و خانواده خود، حاضرند هر کاری انجام دهند...
جِروم به امید یافتن قاتل مادرش یک پلیس خیابانی می شود و در عین حال سعی می کند هویت خود را از طریق عشق پیدا کند. او بعداً متوجه میشود که نه تنها مادرش از او غافل شده بلکه رازهایش را نیز حفظ کرده است...