در برلین سال ۱۹۴۲، هیلده و هانس، دو عضو گروه ضد نازی، عاشق هم میشوند و پس از گذراندن تابستانی با یکدیگر، توسط گشتاپو دستگیر و هیلده باردار زندانی میشود.
"ربیه کورناز"، خانهدار و مادری مهربان اهل برمن، ناامید از کمک به پسرش، به پلیس میرود، مقامات را مطلع میکند و از ناتوانی آنها تقریباً ناامید میشود و در نهایت، برخلاف همه شانسها، اتفاقی واقعاً قابل توجه رخ میدهد...
این فیلم به داستان واقعی گرهارد گوندرمان، خواننده و نویسنده اهل آلمان شرقی و چالشهای او با موسیقی، زندگی به عنوان یک معدنچی زغال سنگ و روابطش با پلیس مخفی (اشتازی) آلمان شرقی میپردازد.