وینسنت، پدر خانواده باراند، برای جشن کریسمس برنامههای زیادی دارد اما وقتی فرزندانش در آخرین لحظه از آمدن منصرف میشوند، ناچار میشود برنامههایش را تغییر دهد.
زمانی که توماس پلاتز به طور ناگهانی سرپرست یک نوزاد می شود وانمود می کند که پدر واقعی آن کودک است تا ماری، دوستش را که یک سال قبل او را رها کرده بود، به دست آورد...