جرج واشنگتن کارور، برای نجات زمین های کشاورزی، حتی عشق به سارا را نادیده می گیرد و حاضر به از دست دادن همه چیز می شود. او با وجود نژادپرستی و تردید، به کشف رازهای بادام زمینی و تاثیر آن بر کشاورزی می پردازد.
داریل با دختری آشنا می شود که به او کمک می کند تا شغلی صادقانه در رانندگی پیدا کند. او می خواهد پس انداز کند و یک کلوپ شبانه باز کند. اما پس از آن سنگهای قیمتی و ضرب وشتم ظاهر می شوند...