مایلز مورالس دچار حمله پانیک میشود که او را مجبور میکند با تجسمهای اضطراب خود روبرو شود و یاد بگیرد که درخواست کمک میتواند به همان اندازه شجاعانه باشد که از شهرش در برابر شر محافظت کند.
هنگامی که یک نفرین خانوادگی چندین نسل، الکس واندرهوون را به سنگ میاندازد، این به دو فرزندش، پاندورا و راس، و همسرش اسکای بستگی دارد که آثار باستانی دزدیده شده توسط اجدادشان را به خانههای واقعی خود بازگردانند تا سرانجام نفرین برای همیشه برطرف شود.