پابلیتو، پسری ده ساله، پسر مربی بیرحمی است که برای آموزش اسب ژنرال مکزیکی برای پرش در مسابقه بزرگ استخدام شده است. روشهای خشن مربی، اسب را از پرش متنفر میکند و ژنرال دستور مرگ حیوان را صادر میکند. پابلیتو با اسب فرار میکند و زندگی پنهانی را آغاز میکند. او در سفر خود در سراسر مکزیک با چندین فراری و یک کشیش که سعی میکند به او کمک کند، ملاقات میکند.