کشیش جیکوب تورن، پس از تجربه سختی در زندگیاش، به زادگاهش برمیگردد، اما متوجه میشود که این بازگشت، او را با حقایق ناخوشایند و رازهای تاریکی روبرو میکند که باید با آنها مقابله کند.
رشاد و آنی برای گذراندن تعطیلات با پسرعموها و دخترعموهای رشاد، جونیور و آرتا، به داگلاس، جورجیا می روند. با این حال، این سفر کمی بیشتر از چیزی است که آنها انتظارش را داشتند، به ویژه پس از فاش شدن یک عشق قدیمی و یک راز خانوادگی.
پاستور جیکوب ثورن، کشیش موفقی است که به دلیل شهرت خود، از خانواده خود غافل شده است. بازگشت پسرش به شهر، او را مجبور می کند که بین خانواده و شغل خود یکی را انتخاب کند...
با یک شغل پیشرفته و هیجان انگیز در رادیو و عشق زندگی اش در کنارش، رین ویلکینز احساس میکند که آماده است تا جهان را به تسخیر خود درآورد. با این حال، یک تغییر غیرمنتظره در طول فصل تعطیلات زندگی او را بهم میزند . اکنون او باید ارزش واقعی عشق را یاد بگیرد...