دو خواهر که رابطه خوبی با هم نداشتند، پس از مرگ پدرشان به ثروتی دست پیدا میکنند. حالا آنها باید تصمیم بگیرند که این پول را برای خودشان نگه دارند یا آن را به شکل درستی خرج کنند.
ماتیاس هفت ساله از یک مهمانی به خانه می آید و مادرش را می بیند که در انبوهی از شیشه های شکسته دراز کشیده است. پس از کمک به او در بیمارستان، آنها به پناهگاه زنان پناه می برند و باید در فرار از دست پدر بدسرپرست متی زندگی کنند...