وقتی صاحبان کارگاه قایقسازی قصد طلاق دارند، نمیتوانند تصمیم بگیرند که قایق به چه کسی برسد. آنها توافق میکنند که تقسیم اموال را از طریق یک مسابقه در کانال گوتا انجام دهند، به طوری که برنده، قایق را به عنوان جایزه بگیرد.
ایزابلا، سی و چند ساله، برای تولد شصتمین سالگرد تولد پدرش به زادگاهش بازمیگردد. او در آنجا با دوست قدیمی خود، مولی، که حالا رهبر گروهی شده که قبلاً با هم عضو آن بودند، روبرو میشود. اما خبر بدتر این است که مولی با نامزد سابق ایزابلا، سیمون، نامزد کرده است...