در یک ساختمان متروکه، یک نویسنده آفریقایی-آمریکایی مبارز و یک رماننویس یهودی با وجود تفاوتهای فرهنگی خود، دوستی را آغاز میکنند. اما با گذشت زمان، تنشهای درونی بین آنها افزایش مییابد...
«روي هابز» (ردفورد)، ستاره ي جوان بيس بال، راه هاي موفقيت را يکي پس از ديگري طي مي کند، اما زماني که زني به نام «هاري يت» (هرشي) به او در اتاق هتلي سوء قصد مي کند، رؤياهايش ناکام مي ماند. پانزده سال مي گذرد و «روي» بار ديگر آفتابي مي شود و به باشگاه «شواليه هاي نيويورک» مي پيوندد.
موریس میشکین، یک خیاط مسن، همسرش فانی را بسیار دوست دارد. فانی به شدت بیمار می شود که باعث می شود موریس نگران حالش باشد. مردی که ادعا می کند فرشته است وارد زندگی آنها می شود...