آسلی فکر می کند ازدواج یک کلاهبرداری است و این را علناً بیان میکند. اما وقتی دوستش، کرم، به طور غیرمنتظره موافقت میکند، آسلی تمام تلاش خود را میکند تا او را به پیشنهاد ازدواج وادار کند...
ظفر (امره کارایِل) که عاشق دويگو (بگوم کوتوک) و تیم فوتبالش است، یکی از همان مردانی است که هرگز بزرگ نمیشوند. یک روز، او خودش را در ازدواجی میبیند که هرگز نمیخواسته و به اجبار پدرش تن به آن میدهد.