درست پیش از فرا رسیدن کریسمس، استین ۱۱ ساله، تنهایی خود را به خیابان کفاش میرساند. او در آنجا پناهگاهی در خانه آندرس کفاش، پیرمردی عبوس و منزوی، پیدا میکند. این دیدار، زندگی هر دوی آنها را به کلی دگرگون میسازد.
الانگن که درحالکیه زنده است، متوفی اعلام میشود. اما ساعاتی بعد او ناگهان با میل شدید به خون از چا برمیخیزد و در همین حال، برادرش "اود" تلاش می کند تا..
داستان درباره دو نفر است که به طور مرموزی در اسلو ظاهر می شوند. آنها اولین کسانی هستند که از گذشته به زمان حال پناه می برند. هفت سال بعد جامعه متحول می شود.