هنگامی که حمله بیگانهها یک مهمانی مجردی را قطع میکند، دو دوست دوران کودکی دوباره بهعنوان دو تگ لیزری که زمانی قرار بود با هم مبارزه کنند، با هم متحد میشوند...
شامگاه قبل از شب کریسمس، ویلده در حالی که با دوستانش در ایستگاه مرکزی وقت میگذراند، متوجه میشود که مادرش تصادف کردهاست. او مجبور میشود با پدر بیولوژیکیاش تماس بگیرد، اما میخواهد به توکیو فرار کند.
الانگن که درحالکیه زنده است، متوفی اعلام میشود. اما ساعاتی بعد او ناگهان با میل شدید به خون از چا برمیخیزد و در همین حال، برادرش "اود" تلاش می کند تا..