برای بن، زندگی نمیتواند بهتر باشد. شغل خوب پردرآمد، دوستان، مهمانیها، دختران و هیچ چیز برای او تعلق ندارد. اما وقتی به دبیرستان خود برای سخنرانی دعوت میشود، شروع به بازبینی جهت زندگی خود میکند...
هانا هاوارد، مدیرعامل شرکت فینلی کریدیک، با خبر تعطیلی شعبهاش و الزام به کار از راه دور، وارد شرایط بحرانی میشود. او برای حفظ تیم کاریاش که مانند خانوادهاش هستند، قولهایی میدهد که نمیتواند به آنها عمل کند.