دو کارمند سوپرمارکت که از مناطق مختلف آمدهاند، به طور اتفاقی با هم آشنا میشوند و به دلیل تعطیلی ناگهانی فروشگاه جدید، آخر هفته را در کنار هم میگذرانند.
ریچل، مربی زندگی که به آگورافوبیا مبتلا است، با از دست دادن مشتری خود، مجبور به پذیرش مراجعهکننده حضوری میشود. او که با مشکلات روحی خود دست و پنجه نرم میکند، با کمک اطرافیانش برای غلبه بر بیماری خود تلاش میکند.