یوهان خاطرات خود را از عشقی عمیق به معلم فرانسهاش مینویسد. مادر و مادربزرگش با خواندن این نوشتههای خصوصی، ابتدا وحشت میکنند اما در نهایت تحت تأثیر قدرت قلم و داستانپردازی او قرار میگیرند.
ماریان، پزشک، و تور، پرستار، که از رابطه اجتناب میکنند، در کشتی با هم آشنا میشوند. پس از این ملاقات، ماریان با زیر سؤال بردن هنجارها، به امکان صمیمیت ناگهانی فکر میکند.