شیرینیپز مستقلی که برای تعطیلات به خانه مرد رؤیاییاش میرود، با روی دیگر او و مادرش روبرو میشود. مرد تبدیل به پسری وابسته میشود و شیرینیپز، ناخواسته، درگیر کشمکشی ناخوشایند بین آنها میگردد.
سرآشپزی که از ترفیع مقام محروم شده، برای جلب اعتماد رئیس خود، شرط میبندد که میتواند وضعیت بدترین رستوران شهر را بهبود ببخشد و در این راه عاشق صاحب رستوران میشود.