دو داستان در دو سال متفاوت روایت میشود. در سال ۱۹۶۶، زندگی آرام یک مرد مجرد به دلیل اشتباهی در یک مسابقه تلویزیونی به هم میریزد. در سال ۱۹۸۱، یک خانواده مجبور میشوند خانه خود را ترک کنند و کریسمس آخری را در محل فعلی خود بگذرانند.
سال ۱۹۶۰، الی و پنی با چالش بزرگی روبرو میشوند: پذیرایی از پدر بدخلق الی. حضور پدربزرگ عبوس در خانه، تعطیلات آنها را به هم میریزد و آنها را مجبور میکند تا با مشکلات خانوادگی دست و پنجه نرم کنند. در همین حین، آنها باید برای پروژه مدرسهای پسرشان، یک کپسول زمان با موضوع کریسمس بسازند.
باغبان جوانی برای نجات مزرعه خانوادگی، در مسابقه گلآرایی عید پاک شرکت میکند. او در این راه با یک کشیش محلی آشنا میشود که به او در بازگرداندن امید از دست رفتهاش کمک میکند.
سرآشپزی که از ترفیع مقام محروم شده، برای جلب اعتماد رئیس خود، شرط میبندد که میتواند وضعیت بدترین رستوران شهر را بهبود ببخشد و در این راه عاشق صاحب رستوران میشود.
اما وارنر، به عنوان معاون یک شرکت اسباببازی، 12 ماه در سال را صرف تمرکز بر کریسمس میکند و زمانی برای قرار گذاشتن باقی نمیگذارد. امسال، او قصد دارد به یک استراحتگاه مجردی گرمسیری سفر کند، اما یک اشتباه رزرو او را به یک شهر پر وسواس کریسمس می برد...
ساقدوش حرفه ای کیت جیمز برای کمک به بهترین دوستش در روز عروسی اش هیجان زده است و با برادر خوش تیپ ماکسین مت، که برای عروسی خواهرش در شهر است، آشنا می شود.آیا بین کیت و مت شعله عشق شکل میگیرد؟ ...
وقتی سامانتا هارت، نویسنده مجله سیاتل به خانه فرستاده می شود تا مقاله ای در مورد مقصد عروسی تاکستان هاثورن بنویسد، او متوجه می شود که سابقی که قلب او را شکسته است، نه تنها تاکستان را اداره می کند، بلکه قرار است در آنجا ازدواج کند...
زوئی دیویس و نیک ونتری، که یکدیگر را مانند خواهر و برادر می بینند، مالک و اپراتور عروسی در پورتلند، اورگان هستند. هر دوی آنها از کار کردن با این شرکت سرخورده و خسته شده اند، و...