سال ۱۹۶۰، الی و پنی با چالش بزرگی روبرو میشوند: پذیرایی از پدر بدخلق الی. حضور پدربزرگ عبوس در خانه، تعطیلات آنها را به هم میریزد و آنها را مجبور میکند تا با مشکلات خانوادگی دست و پنجه نرم کنند. در همین حین، آنها باید برای پروژه مدرسهای پسرشان، یک کپسول زمان با موضوع کریسمس بسازند.
وقتی توبی شغل خود را از دست می دهد و یک سازمان غیرانتفاعی برای بازپروری سگ های نجات آزار دیده در زندان محلی راه اندازی می کند، او نقشه ای برای بیرون کردن معشوقش از زندان با قاچاق او در یکی از جعبه های سگ راه اندازی می کند که ...
هنگامی که برنامه ریز عروسی پسر خوآن به طور غیرمنتظره ای کار را ترک می کند، او باید عروسی پسرش را در شب کریسمس با کمک بیو، عموی عروس هماهنگ کند. همانطور که آنها در کنار یکدیگر کار می کنند، متوجه می شوند که سرنوشت و گذشته آنها در هم تنیده شده است...
دکتر اورژانس جسیکا کارش را دوست دارد، جسیکا با تروور در فیجی ملاقات می کند و با ویل، یکی از مالکان استراحتگاه آنها، دوستی پیدا می کند. جسیکا متوجه می شود که ترور چگونه یک معتاد به کار است، او همچنین می بیند که ویل آرامش را ارائه می دهد...
کاسی ، جادوگر خوب ، صاحب فروشگاه ، شهردار و همسر کلانتر جیک با دو بچه و کودک آنها ، توسط مادر رضاعی وی دیدار می شود. این شهر گرفتار سرقت از مغازه ها و یک خبرنگار است.
این فیلم مامور ویژه افبیآی، آنا گری، را دنبال میکند که به دنبال یک آدم ربا میگردد. همانطور که آنا با آخرین قربانی آدم ربا رابطه برقرار می کند، مظنون به طور ناگهانی الگوی خود را تغییر می دهد...
شهردار پل احداث می کند. تظاهرات موافق و مخالف کارهای زیادی را برای کلانتر جیک فراهم می کند. همسر وی ، جادوگر کاسی ، به عنوان نامزد شهرداری انتخاب می شود. پسر عموی شیطانی کاسی دیدار می کند.
یک هفته تا کریسمس مانده است و کلانتر جیک یک سارق بانک را می بیند ، 10 سال پیش او را دستگیر کرد. جیک عروسی کاسی را 24 دسامبر تنظیم کرد. کاسی در مغازه مشغول است اما قبول می کند...
میدلتون برای دوصدمین سالگرد خود آماده می شود و گری هاوس قرار است در محل مهمانی باشد. نیک چاسن ، اولین و تنها مهمان او ، ادعا می کند که از اقوام دور است. او مقالاتی می کند تا ثابت کند وارث سازنده ، هابلین ، کاپیتان دوران استعمار است ...
بروس (جیم کری) یک گزارشگر درجه ۲ در یک شبکه تلویزیونی است. او به اتفاق نامزد مهربانش گریس در یک آپارتمان کوچک زندگی می کند. زندگی او عیب و ایرادی ندارد اما او زندگی خود را متوسط ارزیابی کرده و از آن گله مند است. در یکی از روزها بدشانسی زیادی به سراغ او می آید و پس از اخراج از محل کار و تصادف با اتومبیلش، از اراذل و اوباش نیز کتک مفصلی می خورد. او شروع به شکایت از خدا می کند و خدا نیز در قالب یک مرد (مورگان فریمن) در برابر او ظاهر می شود و به او می گوید که قصد دارد برای مدت کوتاهی تمام قدرتهای بی انتهای خود را به بروس بدهد
یک جنگنده مخفی فوق سری دزدیده شده است. تنها خلبان آزمایشی نیروی دریایی، وینس کانرز میتواند هواپیما را بازیابی کند و آن را به یک تکه کامل بازگرداند. با مبارزه با تروریستها و پرواز با گاز اعصاب مرگبار، او باید از مربی خود، که اکنون خلبان برتر دشمن است، اجتناب کند.
داستان سریال در مورد زنی با نام "کیسی نایتینگل" و دخترش "گریس" میباشد, داستان از جایی شروع میشود که این مادر و دختر با قدرت جادویی که دارند توجه همسایگان جدید خود از جمله "دکتر سم" و پسرش میشوند و...
شان کینگ و میشل ماکسول تنها یک محقق خصوصی نیستند بلکه هر دو عوامل سرویس مخفی سابق هستند و دارای مجموعه ای از مهارت های منحصر به فرد هستند و در گرفتن مظنونین و اجرای قانون فعالیت می کنند و …
داستان سریال درباره رئیس پولدار یه شرکت کشتیرانی هست که کشتی هاش بعد از رفتن به مثلث برمودا ناپدید میشن و چون کلی ضرر کرده ، دنبال کسایی میگرده که واسش دلیل گم شدن کشتی هاش رو پیدا کنن . واسه همین ، چهار نفر از بهترین ها که هر کدوم تو یه مورد تخصص دارن رو جمع میکنه و بهشون پیشنهاد کلی پول رو میده که در این مورد تحقیق کنن . بقیه سریال درباره کارهای این چهار نفر و اینکه بین تحقیقاتشون با چه حوادثی روبرو میشن هست..