خانواده کیجون به روستایی نقل مکان میکنند که قرار است به یک شهر جدید تبدیل شود. در اولین روز حضور کیجون در مدرسه جدید، کفشهای کتونی تازهاش گم میشوند. دو برادری که از یک خانواده پرحاشیه و نامآشنا در آن محله هستند، مظنون اصلی این سرقت به شمار میروند.
میونگ اون مفهوم کلمه "خانواده" را درک نمی کند. او این موضوع را پنهان می کند، زیرا با تصویری که از خود در ذهن دارد، بسیار متفاوت است. اما در دنیای نویسندگی، او هیچ محدودیتی را نمی پذیرد و آزادانه می نویسد.