زلیخا بازگشته است: دیوانه و صریحتر از همیشه، و همچنان خودش را به انواع دردسرها میاندازد. زلیخا که در فیلم اول به دنبال عشق بود، اکنون در دنباله فیلم به دنبال حرفه است؛ چرا که آرزوی آشپز شدن دارد و در یک رستوران مجلل مشغول به کار میشود. آیا بالاخره رویاهای زلیخا به حقیقت میپیوندد، یا دنیای واقعی قلبش را میشکند و او را ناامید میکند؟
دِمِت و زینب مادر و دختری هستند که در شهر بورسا زندگی می کنند. کارو کاسبی دمت تو مغازش به وفق مرادش پیش نمیره و هر چی که داره رو از دست میده. در همین حین یک دوست از استانبول دست دوستی بهش دراز میکنه ، او ژاله دوست دوران بچگی دمت هستش. ژاله در یکی از کالج های معتبر استانبول به اسم Sayer مدیره. برخلاف میل زینب ، مادر و دختر بار وبندیلشون رو می بندند و به استانبول میرن. ولی ژاله رازی رو پنهون کرده که این راز کل زندگی زیبب و دمت رو عوض می کنه. زینب که یک دختر یکدنده و شروره در اولین روز مدرسه تو استانبول با پسر مدیر مدرسه درگیر میشه و …
حیات یک دختر روستایی با پدر و مادر سختگیر است. او با رئیسش مورات رابطه عشقی و نفرت دارد. حیات پر از رازهایی است که می تواند شغل و رابطه او را خراب کند.