داستان یک یاکوزای بلندپرواز به نام کانسای که با استفاده از تاکتیکهای مالی و سیاسی وارد توکیو میشود و جرقه درگیری با یک انجمن جنایتکارانه محلی را میزند...
بونتا سوگاوارا میوشی ، قاتل خردهپا باند یاماموری است که به زندان فرستاده می شود. در این راستا اعضای خانواده در حالت آشفتگی سعی می کنند قدرت را از رئیس بگیرند...
در حالی که هیرونو در زندان است، رقیب او تاکدا، سازمان جنایتکار خود را به یک حزب سیاسی تبدیل می کند که دو مدیر آن در تشنگی خود برای قدرت، تنش های جدیدی را به راه می اندازند...
رئیس یاکوزا، شوزو هیرونو، باید با احتیاط اتحادهای خود را انتخاب کند زیرا وابستگیهای خانوادههای گانگستری محلی به شدت ناپایدار هستند و باعث تشدید تدریجی درگیریهای باندها میشوند...
یک جوان خلافکار برای انتقام از گانگسترهایی که او را کتک زدهاند به خانوادهای یاکوزا میپیوندد، اما دل به خواهرزاده بیوه رئیس میبندد و در این مسیر پرخطر، دشمنان و جسدهای زیادی بر جای میگذارد...
در بازارسیاه پرتکاپوی ژاپن پس از جنگ، “شوزو هیرونو” و دوستانش خود را در جنگی جدید با نیروهای جاه طلب یاکوزا می بینند.پس از پیوستن رئیس “یاماموری”، او با خانواده برادر قسم خورده اش دشمنی می کند و…